سنت فرهنگي يا تحريف فرهنگي!

یزدفردا -رضا ملاحسيني اردكاني:يكي از مباحثي كه مدتهاست بخشي از مطالعات كارشناسان جامعه شناسي و علوم اجتماعي را به خود اختصاص داده، بحث تغيير سنتها در گستره زماني است. به اين معني كه آيا با گذشت زمان سنتها و رسوم جوامع نيز تغيير مي يابند؟ و اگر اين تغييرات صورت مي گيرند تا چه اندازه طبيعي و تا چه اندازه تحريف آن سنت است؟
ما در جامعه و شهر خود نيز تا حد زيادي با اين موضوع درگير هستيم. چه بسيار رسوم و آدابي كه نشانگر غناي فرهنگي جامعه ما بوده و قدمتي به اندازه تاريخ اين سرزمين داشته و امروزه دچار تغييرات ژرفي شده كه مي توان آن را تحريف فرهنگ ناميد. تحريفي كه باعث شده نه تنها آن سنت فرهنگي تغيير ماهيت دهد بلكه حتي در مواردي اصل آن آئين را نيز زير سوال برده است.

يكي از موارد بسيار مرتبط با اين موضوع در جامعه ما به نظر نگارنده، رسم به خانه شوهر بردن عروس است كه ما يزديها آن را – عاروس كشوني – مي ناميم. سنتي كه ديرينگي تاريخي داشته اما با تغييرات جامعه و ماشيني شدن وسايل و ساير مسائل از اين دست، دچار تغييراتي شگرف شده به حدي كه ديگر حتي مي توان عنوان فرهنگي را از اين سنت فرهنگي برداشت.

همه مي دانيم كه شروع زندگي يك زوج جوان بهترين بهانه است براي شاد بودن. شادي اي برخاسته از شوق انجام يك سنت الهي براي تشكيل مقدس ترين نهاد اجتماع انساني. اما هيچ از خود سوال كرده ايم كه اين شادي به چه قيمتي است؟ چرا در اين شرايط فكر مي كنيم كه علاوه بر ما كه سهمي در اين مراسم داريم، همه مردم ديگر هم بايستي از شادي ما شاد باشند و ما محق هستيم كه شادي خود را به هر صورت كه بخواهيم به ديگران هم نشان دهيم. سنتي كه نام برده شد يكي از اين موارد است.

بسياري از يزديها رسم دارند كه اين مراسم را با رفتن به سيدجعفر آغاز مي كنند. بسيار براي من پيش آمده كه بارها در ساعتهاي پاياني شب خسته از رانندگي و به اقتضاي آن ساعات بي حوصله، از اردكان به يزد آمده ام و در همان ابتداي ورودي شهر به كاروان ماشينها و موتورهاي همراه عروس و داماد خورده ام. اميدوارم كسي ناراحت نشود اما اين سنت يكي از مظاهر بروز برخي عقده ها و بي فرهنگي هاي ماست؛ هيچ فرقي هم نمي كند، هم در اردكان، هم در ميبد، هم در يزد و در ساير شهر هاي استان مي توان آن را ديد. من هيچ مشكلي با اصل اين سنت و انجام عادي و فرهنگي آن ندارم، اما متاسفانه تا به حال خيلي كم اين صورت از مراسم را ديده ام.

براي اينكه اوج اين (بي)فرهنگ(ي) خود را ببينيم همين يك مورد بس كه اواخر سال گذشته سايتهاي خبري يزد، از كتك خوردن معاون وزارت كشور در يكي از همين عاروس كشوني ها خبر دادند. كار به سمت ايشان ندارم، نمي دانم تا به حال ميهماني از شهر ديگر داشته ايد كه براي او كلي از غناي فرهنگي مردم شهر و ديارتان سخن بگوييد و از احترامشان به حقوق ديگران و در همين حين به بالاي پل ميدان باهنر برسيد و ببينيد كه عده اي براي اعلام عمومي اينكه شاد هستند، در بالاي پل ماشينها را متوقف كرده اند و انعطاف كمرشان را به رخ ديگران مي كشند !! در آن لحظه چه عرقي از شرم و خجالت بر چهره آدم مي نشيند در جواب اين سوال كه مردم اين ديار مگر فلسفه ساخت پل را نمي دانند؟!

تا به حال شده پدربزرگ مريضتان را كه از شدت بيماري بي حال شده به خانه ببريد و براي زودتر رسيدن از زيرگذر ميدان امام حسين(ع) استفاده كنيد و در همين حين متوجه شويد كه باز هم عده ديگري از همشهريانمان از شدت شادي، فلسفه وجودي زيرگذر را فراموش كرده و در اين خيالند كه در خانه خود هستند و به پايكوبي و شادي مشغولند. اين چه شادي است؟ چه رسمي است؟ چه سنت فرهنگي است؟ اصلا كجاي آن فرهنگ است؟ روي پل ، زيرگذر، چهارراه مگر جاي ... است؟

در چنين ايامي كه زمان بسيار مناسب و مباركي براي انجام سنت الهي ازدواج است، بسيار براي من پيش آمده كه از دروازه قرآن تا شهرك دانشگاه در چند چهارراه و پل آن كه هيچ، در وسط خيابان و بلوار هم براي اينكه همشهريانم شاد و سرخوشند ...

بماند؛ مي دانم كه اين نوشته تندي بود، اما چاره اي نبود؛ چند ماه بود كه مي خواستم بنويسم اما مدام به تعويق مي انداختم، نكند كه ... اما دريغ و صد دريغ. به راستي كه فرهنگ شهروندي هم چيز خوبي است!

اين نوشته را به اين منظور در اين ايام نوشتم، كه اين ايام روزهاي بسيار مبارك و ميموني است براي انجام سنت حسنه ازداوج و زياد شدن مراسمات جشن عروسي در آن؛ به فكر ديگران هم باشيم و فكر نكنيم كه همه بايد از شادي ما شاد باشند. شايد يكي مشكلي داشته باشد. در شادي اي كه ناراحتي كسي را در پي داشته باشد، خيري نيست! 

   سایت شخصی نویسنده  :http://kavirestan.ir

یزدفردا



  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا